|
|
نوشته شده در 17 ارديبهشت 1395
بازدید : 436
نویسنده : آرمان حسيني
|
|
فقرم کجا ز جلوۀ دنیا زبون شود؟موج سراب دام ره خضر چون شود؟در سینۀ شکسته دلان تو آه نیستچون بشکند سپاه ، علمها نگون شودبی شفقت است ناخن خارا خارش عشقنزدیک شد غبار دلم بی ستون شوددر قُلزُمی که شورش عشق است ناخدابالد به خویش قطره و دریای خون شودخاکم به باد رفت و ز یادم نمی رویعشق آن خیال نیست که از دل برون شودعمری که هست مایه آزادگی ، حزینحیف است که صرف محنت دنیای دون شود حزین لاهیجی
|
|
|